بررسی ویدیویی بازی Far Cry New Dawn استفاده از ژانر آخرالزمانی به عنوان موضوع اصلی در آثار مختلف بازیهای رایانهای موضوع تازهای نیست. عناوین مختلفی مثل MadMax و Fallout و یا حتی اثری متفاوتتر، مثل The Last of Us جز بهترین نمونههایی هستند که میتوان برای این ژانر مثال زد. هنگام معرفی بازی Far Cry New Dawn (یا به اختصار ND) مسائل زیادی دست در دست هم قرار دادند تا این عنوان را در نظر بازیکنان به یک اثر متوسط رو به پایین تبدیل بکنند. به طور کلی، بازی مسیر پر پیچ و خمی را تا هنگام عرضه خود دنبال کرد. مسائلی مثل تکراری بودن محیط، به کار گرفتن عناصر نقش آفرینی و از همه مهمتر، وقوع آن در یک دنیای پسا آخرالزمانی که به موضوعی کلیشهای تبدیل شده است. اما ND فراتر از یک عنوان سطح پایین و بی کیفیت ظاهر شده و قصد دارد با المانهای جدید خود و پیشرفتهایی که نسبت به نسخه پنجم داشته، شما را به بهترین شکل ممکن غافلگیر کند.
داستان «نیو دان» درست حوادث بعد از پایان «فارکرای 5» را روایت میکند. پس از این که «جوزف» به هدف خود، یعنی هدایت نسل بشر به بهشتی نو رسید، دنیا با برنامه ریزی او بمباران شد و هیچ اثری از انسانها و یا حتی موجودات زنده روی سطح زمین باقی نماند. آن دسته از افراد و موجوداتی که موفق شدند خود را به پناهگاههای زیر زمینی و یا غارها برسانند توانستند برای 17 سال تمام در آنها زندگی کنند و هنگامی که برای نخستین بار به سطح زمین بازگشتند، با صحنهای غیر منتظره رو به رو شدند و این جا اولین تفاوت فارکرای با سایر عناوین آخر الزمانی آشکار میشود. به جای یک محیط خشک و بی آب و علف، طبیعت به سازههای انسانی ایالت HopeCounty غلبه و محیطهای سرسبز و شادی را خلق کرده است. انسانها که حال به سطح زمین بازگشتهاند، به آرامی شروع به از نو ساختن تمدن خود میکنند تا بتوانند آن چه که سالها پیش از دست دادهاند را دوباره احیا سازند. برای مدتی خبری از دردسری به نام Eden’sGate نبود و همه به راحتی مشغول ساخت و ساز دنیایی نو بودند تا این که سر و کله گروهی تازه به نام The Highwaymen پیدا میشود.
بررسی ویدیویی بازی Far Cry New Dawn را می توانید در آپارات مشاهده کنید.
بررسی ویدیویی بازی Metro Exodus, سال ۲۰۰۵ استودیوی 4A Games در کیاف اکراین، توسط کارمندان سابق GSC Game World خالقان سری محبوب Stalker تاسیس شد. خیلی زود، تیم تصمیم گرفت تا دنباله معنوی «استاکر» را بسازد. برای دستیابی به این مهم، استودیو سراغ رمان «دیمیتری گلوخوفسکی» نویسنده روس رفت و اثری هم نام با کتاب، Metro 2033 را در سال ۲۰۱۰ عرضه کرد. بازی سنتر در ژانر شوتر اول شخص توسعه یافت؛ اما برجستهترین نکات در مورد آن را نه اکشنها و گانپلی، بلکه داستان و ستینگ ارائه دادند. بستر روایت در روسیه پسااتمی، در کنار فضای اتمسفریک حاکم بر بازی، مخاطبان خاصی را مجذوب کرد. مترو ۲۰۳۳ داستان مقابله با موجوداتی با نام «دارک وان» را روایت کرد، سپس «لست لایت» از طرح دوستی با آنها پرده برداشت و حالا نوبت به سومین نسخه در سری رسیده است. دو سال از پایانبندی رستگاری لست لایت میگذرد و بازیکنان باید بار دیگر در نقش «آرتیوم»، قهرمان اول فرانچایز قرار گیرند.
بیش از ۲ دهه از جنگ بزرگ گذشته و حالا آرتیوم پس از ۲ تلاش برای نجات جان مردمان مترو، در ۲۸ سالگی به دنبال دستیابی به رویاهای خود است. اما خرابههای مسکو، بستر مناسبی برای یافتن آرزوها به نظر نمیرسند. هدف، رهایی از جهنم مسکو است؛ اما مسیری که به آن ختم میشود غیرممکن به نظر میرسد. غیرمنطقی نیست که آرتیوم توسط همسرش آنا و رئیسش میلر سرزنش شود. سرزنشها سد پیش روی او نیستند تا اینکه در یکی از کاوشها، آنا و آرتیوم قطاری را مییابند که شبیه به مرکب شانس آنها برای سواری تا هدف جاهطلبانهشان به نظر میرسد. بعد از این، لوکومتیو به مقر اصلی شما تبدیل میشود و «آرورا» نام میگیرد. شروع داستان با اقتباس آزاد از قصه کتاب مقدس در وصف سفر خروج موسی از مصر شکل گرفته؛ داستانی که ابتدا روایتگر بقایی برای مهاجرت است، اما در ادامه به مهاجرتی برای بقا تبدیل میشود. تار و پود روایت را رویاهای آرتیوم و پارانویای میلر تشکیل دادهاند که برای هرکدام هزینه سنگینی باید پرداخت.